​​​​​​​هر تلاشی برای درمان یا ریشه کن کردن یک وضعیت پزشکی قهرمانان خود را دارد و فلج مغزی نیز از این قاعده مستثنی نیست. افراد متعهد در داخل و خارج از حوزه پزشکی، نه تنها در مبارزه برای یافتن راه‌حل‌های جدید برای این بیماری، بلکه در تلاش برای ایجاد دنیایی بهتر برای افراد با نیازهای ویژه، سخت کار کرده‌اند و از پیروزی‌های باورنکردنی برخوردار شده‌اند.

​​​​​​​


​​​​​​​
منشأ و تاریخچه فلج مغزی شامل تعدادی ذهن بزرگ، قلب‌ سخاوتمند و افرادی فداکار است که برای بهبود زندگی افراد دارای معلولیت تلاش می‌کنند. در اواسط دهه 1800، دکتر ویلیام جان لیتل پیشگام با الهام از ناتوانی دوران کودکی خود پیشگام مطالعه فلج مغزی شد. تکنیک‌های ابداعی او امروزه هنوز کمک‌کننده و اثربخش هستند.
سر ویلیام اوسلر که شخصیت مهمی در پیشبرد پزشکی مدرن به حساب می آید، اولین کتاب را در مورد فلج مغزی نوشت. دکتر زیگموند فروید، پدر روانکاوی، این ایده را مطرح کرد که فلج مغزی ممکن است ناشی از رشد غیرطبیعی جنین باشد - دهه‌ها قبل از اینکه حوزه پزشکی این مفهوم را بپذیرد.
 

 
​​​​​​​
دکتر ویلیام جان لیتل، اولین مردی که فلج مغزی را به عنوان یک آسیب مغزی ناشی از کمبود اکسیژن در بدو تولد تعریف کرد، تجربیات دوران کودکی خود را به یک تمایل مادام‌العمر برای کمک به دیگران از طریق طبابت تبدیل کرد. لیتل در کودکی با اوریون، سرخک و سیاه سرفه، سه بیماری که هنوز هم جان تهدیدکننده سلامتی هستند، مبارزه می‌کرد. مبارزه با فلج اطفال باعث شد لیتل با پای پرانتزی مواجه شود. در سن 15 سالگی، بیماری‌های دوران کودکی و اختلال حرکتی او موجب علاقه‌اش به پزشکی شد و در نتیجه در سن 27 سالگی مدرک دکترای پزشکی را به دست آورد.
لیتل در طول تحصیل خود با دکتر گئورگ فردریش لوئیس استرومایر، جراح ارتوپد آلمانی که در حال انجام جراحی‌های نوآورانه ترمیمی بود، آشنا شد. استرومایر با استفاده از تکنیک‌های جدید خود توانست چنبری پای لیتل را اصلاح کند. این روش آنقدر موفقیت‌آمیز بود که لیتل آن را در انگلستان انجام داد و به ایجاد زمینه جراحی ارتوپدی در بریتانیا کمک کرد. بسیاری از اقدامات او هنوز در پزشکی استفاده می‌شود.
کار لیتل در مورد فلج مغزی، در واقع در اواخر دهه 1830 شروع شد، زمانی که او در مورد آسیب‌های هنگام تولد سخنرانی کرد. در سال 1853، او تحقیقات خود را در مقاله‌ای با عنوان "درباره ماهیت و درمان ناهنجاری‌های بدن انسان" منتشر کرد و به نقایص مادرزادی و "قابلیت آنها برای رسیدن به درجه‌ای شگفت انگیز از کمال" اشاره کرد.
کار او در مورد فلج مغزی در سال 1861 زمانی که تلاش کرد اولین تعریف فلج مغزی را در مقاله‌ای به انجمن زنان و زایمان لندن ارائه کند، به اوج خود رسید. او در آن اظهار داشت که "اشکال غیرطبیعی زایمان" که در آن "کودک تا حدی خفه شده است" به سیستم عصبی آسیب می‌رساند و منجر به سفتی اسپاستیک و گاهی انقباض فلجی می‌شود.
در اینجا بود که او برای اولین بار چیزی را که امروزه به عنوان فلج مغزی اسپاستیک شناخته می‌شود، تعریف کرد. کار او به قدری نوآورانه بود که فلج مغزی اسپاستیک برای اولین بار به عنوان "بیماری لیتل" شناخته شد.
مقاله لیتل در سال 1861 نیز ارزش درمان و مداخله اولیه را مورد بحث قرار داد. او نوشت: «بسیاری از درمانده‌ترین افراد به فعالیت قابل توجه و لذت بردن از زندگی بازگردانده شده‌اند."
لیتل تا سال 1884 به طبابت ادامه داد، اما میراث او به همین جا ختم نشد. دو تا از پسرانش راه پدر را دنبال کردند و وارد جراحی ارتوپدی شدند. مورهد اولین رئیس انجمن ارتوپدی بریتانیا در سال 1918 شد.
 



ویلیام اوسلر اولین کتاب را در مورد فلج مغزی نوشت و نام فلج مغزی را ابداع کرد. در حالی که دکتر ویلیام جان لیتل مطالعه فلج مغزی را آغاز کرد که در آن زمان «بیماری لیتل» نامگذاری شد، کار او تنها به یک شکل از فلج مغزی که امروزه تعریف می‌شود اشاره می‌کند. کتاب اوسلر، "فلج مغزی کودکان"، بسیاری از اشکال دیگر این اختلال را نیز بررسی می‌کند. این کتاب خلاصه‌ای از سخنرانی‌های اوسلر است که مطالعات موردی متعددی را ارائه می‌کند و به علل احتمالی اختلال اشاره می‌کند. مانند لیتل، نتایج نهایی اوسلر نشان می‌دهد که درمان مناسب می‌تواند کیفیت زندگی را تا حد زیادی افزایش دهد.
ویلیام اوسلر را بسیاری پدر طب مدرن می‌دانند. در سال 1889، همان سالی که او «فلج مغزی کودکان» را نوشت، اوسلر رئیس پزشکی دانشکده پزشکی جانز هاپکینز شد که در آن زمان به تازگی تأسیس شده بود. کتاب درسی او، «اصول و تمرین پزشکی: طراحی شده برای استفاده پزشکان دانشجویان پزشکی»، در سال 1892 منتشر شد و به چهار زبان ترجمه شد. این کتاب به یکی از مهم ترین کتاب های درسی پزشکی در چهل سال بعد تبدیل شد.
 



فروید ابتدا طیف وسیعی از اختلالات حرکتی را گروه‌بندی کرد. دکتر زیگموند فروید، متخصص مغز و اعصاب، اولین بار اعلام کرد که فلج مغزی ممکن است به دلیل رشد غیرطبیعی قبل از تولد باشد. قبل از آن، دکتر ویلیام لیتل، جراح ارتوپد، فرض کرده بود که فلج مغزی در بدو تولد به دلیل زایمان سخت به دست آمده است. فروید مخالف بود و اظهار داشت که زایمان دشوار "صرفاً نشانه‌ای از تأثیرات عمیق‌تر است که بر رشد جنین تأثیر می‌گذارد". در آن زمان، این نتیجه عملا نادیده گرفته شد. تا دهه‌ها بعد بود که محققان شروع به حمایت از نظریه‌های فروید کردند.
فروید با یافته‌های لیتل مخالفت کرد و متوجه شد که بسیاری از کودکانی که خفگی هنگام تولد را تجربه کردند، بدون هیچ نشانه‌ای از فلج مغزی، به طور طبیعی رشد کردند. کمی معتقد بودند که خفگی هنگام تولد باعث فلج مغزی می شود.
پیشینه لیتل جراحی ارتوپدی بود و فروید معتقد بود که این امر هم نوع بیمارانی را که لیتل می‌دید و هم نوع نگاه لیتل به وضعیت آنها را محدود می‌کرد. همچنین، فروید در حال مطالعه مغز و مسیرهای آن بود که به او اجازه داد تا ارتباطی بین فلج مغزی و سایر شرایط مانند اختلالات فکری و تشنج ببیند. همه اینها باعث شد که فروید بیان کند که این شرایط احتمالاً ناشی از مشکلاتی است که در مراحل اولیه رشد مغز و سیستم عصبی مرکزی، قطعاً قبل از تولد اتفاق افتاده است.
علیرغم این مشاهدات، محققان و پزشکان به پیگیری نتایج لیتل ادامه دادند. درست بودن فروید تقریباً تا یک قرن بعد ثابت نشد، زمانی که تحقیقات نشان داد تنها درصد کمی از موارد فلج مغزی، تقریباً 10 درصد، ناشی از خفگی هنگام تولد است.















​​​​​​​

​​​​​​​ www.cerebralpalsy.org :منبع

پیشینه فلج مغزی

ثبت

پیغام شما با موفقیت ارسال شد.

دیدگاه خود را بنویسید

چه کسی فلج مغزی را کشف کرد

​ویلیام جان لیتل (1810-1894)

​ویلیام اوسلر (1849-1928)

زیگموند فروید (1865-1939)

رمز عبورتان را فراموش کرده‌اید؟

ثبت کلمه عبور خود را فراموش کرده‌اید؟ لطفا شماره همراه یا آدرس ایمیل خودتان را وارد کنید. شما به زودی یک ایمیل یا اس ام اس برای ایجاد کلمه عبور جدید، دریافت خواهید کرد.

بازگشت به بخش ورود

کد دریافتی را وارد نمایید.

بازگشت به بخش ورود

تغییر کلمه عبور

تغییر کلمه عبور

حساب کاربری من

سفارشات

مشاهده سفارش